هشت ماه از برکناری بنیصدر و جنگ مسلحانه منافقین میگذشت. هفتم تیر آیتالله بهشتی و ۷۲نفر از یارانش در انفجاری تروریستی به شهادت رسیده بودند. روز قبلش آیتالله خامنهای هدف حملهای تروریستی قرار گرفته بودند. هشتم شهریور رئیسجمهور و نخستوزیر در انفجار دیگری به شهادت رسیدند. نیروهای نظامی در مرزهای غربی هم با ارتش متجاوز صدام درگیر بودند. وسط این ماجراها بعضی جریانها مثل گروههای چپ ضدانقلاب به طمع افتادند. برنامهریزی کرده بودند که با حمله به آمل، شهر را تسخیر کنند.
تصور میکردند مردم هم به آنها ملحق شده و اولین حرکت موفق براندازانه علیه جمهوری اسلامی در این آمل ثبت میشد. موقعیت کوهستانی شهر و بستن جاده هزار هم مانع از آن میشد که نیروهای دولتی بتوانند به راحتی شهر را آزاد کنند. این وسط فکر یک چیز را نکرده بودند: امثال طاهره را! جنگ از ساعت ۲۳:۴۵دوشنبه پنجم بهمن با به مقرهای نظامی و دولتی حمله بردند و بخشهایی از شهر را تصرف کردند. درگیری از صبح سهشنبه ششم بهمن جدی شد.
در عمل اما ورق برگشت. مردم نه تنها روی خوش نشان ندادند بلکه با هر چه که داشتند سمت مدافعان شهر ایستادند. سیدهطاهره هاشمیِ ۱۵ساله دانشآموزِ رشته علوم تجربی دبیرستان وحیدی آمل یکی از همین افراد بود. خانوادهاش داشتند مقدمات عروسی خواهر بزرگتر را فراهم میکردند. اقوام و خویشان هم جمع شده بودند. طاهرۀ ۱۵ساله که فعالیتهای فرهنگی و سیاسی زیادی – از گرافیک تا بحثهای اعتقادی و فرهنگی – در دبیرستان داشت اما از صبح به همراه مینا یکی از دوستانش بیرون زده بودند تا برای پاسداران و مدافعان شهر دارو و مواد غذایی جمع کنند.
بعدازظهر ششم بهمن بود که در یکی از همین رفتوآمدها در حمایت از مدافعان شهر هدف گلوله تروریستها قرار گرفت و به شهادت رسید تا تنها شهیدِ خانمِ ۴۱شهید ششم بهمن آمل شود. چند وقت قبل از شهادت دربارۀ آیندۀ انقلاب نوشته بود: «میدانم که هرگز سازشی صورت نخواهد گرفت… من و تو ای دوستم با هم به جنگ اسرائیل که فلسطین را اشغال کرده است، میرویم… و دوباره فلسفه شهادت را زنده خواهیم کرد.» انگار که طاهره این روزها و نبرد با صهیونیستها را دیده بود.
رهبر انقلاب ۳۲سال بعد در سال ۱۳۹۲ با اشاره به شخصیت سیدهطاهره هاشمی فرمودند: «در همین داستان آمل که یک حرکت مردمیِ عجیبی مردم آمل نشان دادند، اینکه امام (ره) در وصیّتنامه از مردم آمل اسم آوردند، نشاندهندهی عظمت کار اینها قشرهای مختلف، حتّی زنها است. دخترک چهارده پانزده ساله در همین داستان آمل، میرود میجنگد و به شهادت میرسید.
دیدگاهتان را بنویسید