سید محمدعلی تقوی «ناشر برتر» مازندران شد
در فضیلت گفتگو و رسالت انصاف؛ روایتی از یک نقد و یک پاسخ
کیفرخواست پرونده اعضای شورای شهر و شهرداری فریدونکنار صادر شد
درخشش هنرمند جوان فریدونکناری با تابلوفرشهای کالیگرافی و طرحهای اصیل ایرانی
بحران در شورای شهر فریدونکنار؛ فلج شدن شورا و زیر پا گذاشتن رأی مردم
رونمایی از کتاب «زنگ زندگی» در دبستان شاهد شهید جهانیان
آغاز عملیات اگوکشی در میدان درنای فریدونکنار برای کاهش آبگرفتگی معابر
دبستان شاهد شهید جهانیان، دبستان برتر رویداد بینالمللی الفتابا توجه به افزایش جمعیت در ایام نوروز و مسافرتهای توریستی به فریدونکنار، شاهد افزایش ترافیک در معابر اصلی شهر هستیم. پیشنهاد میکنم شهرداری و پلیس راهور برنامهریزی بهتری برای مدیریت ترافیک داشته باشند تا شاهد کاهش گرههای ترافیکی باشیم.
“مازندران و به خصوص فریدونکنار با طبیعت بکر و فرهنگ غنی محلی، همیشه در قلب من جای دارند. امیدوارم که ما به عنوان مردم ایران بتوانیم این گنجینههای طبیعی و فرهنگی را برای نسلهای آینده حفظ کنیم.”
در تاریخ این سرزمین، از حکمتِ پیران و پختگیِ کارآزمودگان، یک نکته بارها تکرار شده است: سخن، چون از دهان برآید، دیگر بازگشتپذیر نیست. قول، تنها رشتهای از الفاظ نیست که بر باد رود؛ عهدی است که آبروی گوینده و اعتماد شنونده را پیوند میدهد. در این میان، آنکه زمامدار استان باشد، نهتنها بار امانت بر دوش دارد، که کلماتش تبدیل به فرمان و منش میشود. و اینجاست که ماجرای «گردنگیر» پیش میآید؛ یا به تعبیر سادهتر، مسئولیتپذیری در قبال گفتهها.
اما بهراستی گردنگیرِ استاندار مازندران خراب است، یا او اصلاً گردنگیر ندارد؟
از نخستین روزهای سکانداریاش، وقتی بهعنوان رئیس ستاد دکتر پزشکیان در استان، بیپرده گفت:
«استاندار باید همسو و همجهت ستاد مرکزی ما باشد. من به وفاق ملی آنگونه که دکتر پزشکیان میفرمایند، اعتقاد ندارم. واقعیت است.»
سخنی که بهشکل واضح، شفافیت نیت و مرزبندی سیاسی او را عیان ساخت.
اما شگفت آنکه پس از چندی، همین گفته را تکذیب کرد؛ گویی نه رسانهای ثبت کرده، نه شاهدی شنیده است.
و ماجرای «روز خبرنگار» همچون زخمی تازه بر تصویر مدیریت وی نشست. در جمع اهل قلم و تصویر، جملاتی بر زبان آورد که موجی از تعجب، نقد و اعتراض را در میان مردم ولایتمدار و لالهخیز مازندران برانگیخت:
«من به حجاب و عفاف در جامعهای که گرسنه است اعتقادی ندارم. ما مسئول معیشت و اقتصاد مردم هستیم.»
سخنی که هم در مضمون، هم در لحن و هم در میدان اثرگذاری، بهگونهای بود که حتی بسیاری از یاران اصلاحطلب، آن را ناسازگار با مرام دولت اسلامی دانستند. فشار افکار عمومی، هجمه رسانهها و دلآزردگی نیروهای فرهنگی باعث شد که این اظهارات در سطح کلان تکذیب شود. همان نسخه تکراری: فراخواندن فرمانداران و نزدیکان، برای گفتوگو با رسانهها و «تطهیر» ماجرا.
اما اینبار حتی برخی چهرههای سرشناس همچون علی مطهری، سکوت را جایز ندانستند و نوشتند که:
«او دولت پزشکیان را با یک دولت سکولار اشتباه گرفته است. دولت اسلامی علاوه بر معیشت مردم، مسئول صیانت از اخلاق، رفتار و اعتقادات مردم نیز هست. جا دارد وزیر کشور وی را برکنار کند.»
این حجم از واکنش تنها یک معنا دارد: تراکم نارضایتی عمومی. بیتدبیریهای گاه و بیگاه، اظهارنظرهایی که یا تکذیب میشوند یا رنگ و بوی انکار میگیرند، و تصمیماتی که گاه موجب تضعیف شاخصههای فرهنگی میشود، همگی به یک نتیجه تلخ میانجامد:
سرزمین علویان و دیار پرآوازه مازندران، که روزگاری به «پایتخت حکومت شیعیان» شهره بود، امروز به میدان مشاجره بر سر سخنانی تبدیل شده که اصلاً نباید بر زبان مقامی در این جایگاه جاری میشد.
اگر «گردنگیر» حرف خود را بستن، لازمه مدیریت است، مازندران امروز به استانداری نیاز دارد که نهتنها محکم بر گفتههای درست خود بایستد، بلکه پیش از گفتنش، وزن آن را بسنجد.
که به قول قدما: «سخن چو در بند عقل شد، ایمن از پشیمانی است».